از آمدنم نبود کردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
حکیم خیام
دی کوزه گری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لکد همی زد بسیار
وآن گل بزبان حال با او میگفت
من همچو تو بوده ام مرا نیکو دار
حکیم خیام